(از باغ تا بن بست ...)
بگذار که از قبیله بیرون بروم
از مزرعه ی مصابِ طاعون بروم
بگذار وطن معنی دیگر گیرد
دریا شوم و سراغ هامون بروم
با گامِ پدر مرگ به دنبالم بود
با گام خودم روم ، دگرگون بروم
با ترس ، مرا قبیله زندانی کرد
با عشق ، رها ، خلاف قانون بروم
بگذار برون شوم ز تکباوری ام
از حلقه ی تکروان مظنون بروم
بگذار در آیین خدایان تفنگ
ابلیس شوم ، کافر و ملعون بروم
…
بگذار نفس کشم برای دل خود
با عشق از این جزیره ی خون بروم
(حسیب نیما)
کلمات کلیدی: